تو رفته ای و عده ای ناچیز می خندند
جای تسلی دادنم یکریز می خندند

حالی برای گریه کردن نیست، این مردم
حتی به اشک چشم هایم نیز می خندند

جای تاسف دارد اما هم وطن هایم
حتی به سرمای تن پاییز می خندند

دلتنگی ام را شهر با این وسعتش افزود
اینجا گروهی مصلحت آمیز می خندند

شَغاد‌ها شادند، این تکرار تاریخ است
این نابرادرها اسف انگیز می خندند

خوارزمشاهی‌ ها فقط در فکر تسلیم‌ اند
با دشمن خونی ما چنگیز می خندند

قاسم سلیمانی! عزیز ملت ایران
تو رفته ای و عده ای ناچیز می خندند


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها